من به این حادثه ی شوم

که هر روز بیایی در خانه ودلم را بتکانی بروی،

و صدای نفست پشت این کوچه ی احساس بیاید

 وگلی را در این باغچه ی عشق نکارد،برود

معتادم!

خواهشا هیچ نیا،هیچ نگو!

"طره را تاب نده تا ندهی بر بادم"