عشق هرگز اتفاق نیفتاده ...

در سه تار چشمانت

تار میشوم

تار

چو عینکی لک زده از چربی خوک

در زوال کافه ی ...

دود میشوم لای انگشتانت

در کثیف ترین سرنگ هوا!

جا میزنم در جا

در کسالت تیترر اول کیهان

درجراحت کوچه ی ...

گم میشوم در اتفاق

در اتفاق عشقی که هرگز نیفتاده

مترسکی میشوم در لباس کلاغ

قار

قار

قار!...