دیشب نه از باد خبری بود

نه از دستان تو

موهایم را در جا رختی آویزان کردم

و پیراهنی را که

گلهایش پژمرده شدند

از پاییز نگاه تو

(چراغ های رابطه تاریکند)

تاریک تر از شب قیرگونی که

شاعری سپیده هایش را می سراید

در سیاهی چشمانی که بی خوابش می کند

هر شب...