۱۶ مطلب در دی ۱۳۹۴ ثبت شده است

شبح تنهایی



ی بطری ودکا

با یه قهوی روسی

ی شمع وارونه

با یه بسته سیگارmore

 و خیال تو که ..

گند میزنی به تمام  خیالم

و یه آواز کولیانه سر میدی ..

چقد زشته  شبهای این شبح تنهایی !!!

۳۰ دی ۹۴ ، ۲۳:۰۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سیام نامجو پارا

عشق هرگز ..




عشق هرگز اتفاق نیفتاده ...

در سه تار چشمانت

تار میشوم

تار

چو عینکی لک زده از چربی خوک

در زوال کافه ی ...

دود میشوم لای انگشتانت

در کثیف ترین سرنگ هوا!

جا میزنم در جا

در کسالت تیترر اول کیهان

درجراحت کوچه ی ...

گم میشوم در اتفاق

در اتفاق عشقی که هرگز نیفتاده

مترسکی میشوم در لباس کلاغ

قار

قار

قار!...

۳۰ دی ۹۴ ، ۲۰:۰۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سیام نامجو پارا

راه میروم..



قولهای مردانه ات را میکارم

کنار کاکتوسها

روی مفنامیک ها

کنار حوض ماهیان مرده

راه میروم

آرام

روی خوابها...

۳۰ دی ۹۴ ، ۱۹:۴۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سیام نامجو پارا

خوابالود..



کنارم دراز کشیده ای

با چشمانی پر از خواب کندوهای عسل

و لبانی که مزه ی سیب کال آدمیت میدهند

 

آه .!.

 

فردا باید شماره ی عینک خوابهایم را عوض کنم...

۳۰ دی ۹۴ ، ۱۹:۲۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سیام نامجو پارا

عنوانش در سیلاب نگاه رهگذران غرق شد



رسالت غرق بطالت است اکنون ..

و  دختری  در زیر سیگاری تاول زده ی شهر

در بلوغ مجرد این خیابان

در عکسهای پاره وقت رهگذران

خودش را خاموش میکند

بسان آهنگی قدیمی

که هیچ خریداری ندارد

۳۰ دی ۹۴ ، ۰۸:۱۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سیام نامجو پارا

عنوانش سانسور شد



در خس خس زیر سیگاری کافه ی کسالت

در قوز این خیابان خسته!

 دود میشوم لای انگشت ششمم

درکلاوویوهای این پیانو بسته!

از زمهریر نگاه برفی تو

مدارم از صفر گذشته

۲۹ دی ۹۴ ، ۲۳:۳۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سیام نامجو پارا

اوه .. افسانه





اوه .. افسانه
دلم می‌خواد زیبایی بلوندِ بلندت
در مدرسه تدریس بشه
تا بچه‌ها یاد‌بگیرن
که خدا
مثل موسیقی
توی پوست زندگی می‌کنه
و مثل یه هارپسیکورد درخشان
به صدا در‌میاد
دلم می‌خواد
برگه‌های گزارش مدرسه
اینطوری بشه:
بازی کردن با چیزهای شیشه‌ای ظریف : 20
جادوی کامپیوتر: 20
نامه نوشتن برای کسایی که عاشقشون هستی : 20
کشف چیزهایی در مورد ماهی : 20
زیبایی بلوندِ بلندِ افسانه : 20+

نوشتی آتش و رفتی

تمام دفتر سوخت

به شعر لانه رسید آتش

و کبوتر سوخت

و بیت بیت جلو آمد

و زبانه گرفت

قصیده

قطعه

غزل

بیت خشک با تر سوخت

نگاه عاشق مردی اتاق را چرخید

شبی دو خاطره درگیرودار بستر سوخت

پسر نشست و به مغز خودش تپانچه گذاشت

و مدتی پس از این اتفاق دختر سوخت

نوشتم"آب"نشد

رود

برکه

دریاچه

به پیش آمد و واژه شناور سوخت

دوباره شاعر تو شعر ناتمام گفت ..

دوباره از هیجان دو بیت آخر سوخت

۲۹ دی ۹۴ ، ۲۳:۲۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سیام نامجو پارا

ماه من..



در دلم جزر و مدی ب راه افتاده برای دیدن روی ماهت

به  خواب برکه ی قلبم بیا

ماه من!

میخواهم امشب طوفانی ب پا کنم...

۲۹ دی ۹۴ ، ۲۲:۳۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سیام نامجو پارا

مست ..

 
مست ..

در کافه ای از این شهر!

حالم خوب نیست!

عشق را تف میکنم از پنجره ی این نگاه!

گم میشوم در لامصب این لبها!

نشسته ام اینجا زیر سایه ی تاریک خدا!

در انتظار ..

زل میزنم به فنجان خالی قهوه!

در خیال چشمان دختری تنها!

نشسته ام اینجا

در آستانه ی فصلی سرد

در سکسکه های مستی

در دیماه .!.

۲۹ دی ۹۴ ، ۲۲:۳۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سیام نامجو پارا

عنوانش را باد برد

روسریت را بردار!

بگذارهوش

از سر باد برود

وکودتایی دیگر تکرار شود

                در دیماه!

۲۹ دی ۹۴ ، ۲۲:۲۲ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سیام نامجو پارا